پس از نبرد بدر، در جنگ احد، غزوه بنی قینقاع، سریه قتل کعب بن الاشرف، غزوه بنی نضیر شرکت کرد. آخرین صحنه رزم وی، میدان جنگ خندق در یوم الاحزاب بود که بازویش آسیب دید و به مقام جانبازی نایل آمد.
مورخان نوشته اند که در جنگ خندق تیری نیز به رگ اکحل (رگ حیاتی) سعد اصابت کرد و او از شدت خونریزی بیحال شد و بر زمین افتاد. پس از پراکنده شدن لشگر احزاب، پیامبر خدا به فرمان خداوند، یهودیان بنی قریظه را که عهد شکسته و با مشرکان مکه در جنگ احزاب همکاری کرده بودند، محاصره نمود. آنان مدتی بعد به قضاوت و حکم سعد بن معاذ تن دادند.
++حضرت رسول
صلى الله عليه و آله و سلم حكميت جنگ با يهوديان را به او واگذار كرد و به
آنان فرمود: آيا راضى هستيد يكى از قبيله شما را حكم گردانم و به حكم او
راضى شويد. گفتند: بلى ، آن مرد كيست ؟
فرمود: سعد بن معاذ است . يهود
گفتند: به حكم او راضى شديم . حضرت دستور داد: او را بر تختخوابى گذاشتند و
پيش يهود آوردند. يهوديان بنى قريضه دور بستر او جمع شدند و مى خواستند كه
او درباره آن ها نيكى كند. سعد گفت : آيا به حكم من راضى هستيد! گفتند:
آرى ، والله راضى هستيم . گفت : هر حكمى درباره شما بكنم به آن راضى هستيد.
گفتند: بلى ، آن گاه متوجه حضرت شد و گفت : شما چه مى فرماييد؟ حضرت
فرمود: اى سعد! حكم كن در حق ايشان ، زيرا هر حكمى كه تو در حق ايشان بكنى
من راضى هستم .
عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم !
مردان ايشان را بكش و زنان و اطفال آنان را اسير كن و اموالشان را در
ميان مهاجر و انصار قسمت فرما.
حضرت فرمود: حكمى كردى كه خدا در بالاى
هفت آسمان چنين حكم كرده بود. بعد از آن جاى زخم تير، طبق خواسته خودش كه
از خدا درخواست كرده بود منفجر شد و شروع به خون ريزى نمود تا از دنيا رفت .++
++++امام
صادق عليه السلام مىفرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ
سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، و در
حالى كه بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان
دادند. هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تختهاى براى حمل به سوى
بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند،
سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مىگرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر
رسيدند. پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مىخواست
كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنههاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و
خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد، فرمود: من مىدانم به
زودى جنازه مىپوسد ولى خدا بندهاى را دوست دارد كه هرگاه كارى مىكند
محكم و استوار انجام مىدهد، به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنههاى آن
با سنگ و خاك دقت كردم.
در آن لحظه مادر داغديدهى سعد از گوشهاى فرياد برداشت: اى سعد! بهشت بر
تو گوارا باد، ولى پيامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در
مورد فرزندت اين گونه قاطع و يقينى نسبت مده؛ زيرا فشار سختى به سعد وارد
شد!!
چون پيامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پيامبر خدا! كارى را از
شما در مورد سعد ديديم كه بر كسى نديديم، با پاى برهنه و بدون عبا تشييع
جنازه آمديد. فرمودند: در اين حالت به فرشتگانى كه به تشييع آمده بودند
اقتدا كردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتيد.
فرمود: در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام
دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را
چيدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زيرا با
خانوادهاش بداخلاق بود! ولى اگر انسان از ايمانى متوسط يا حداقل، و عملى
اندك برخوردار باشد ولى با سرمايهاى سرشار از مكارم اخلاقى زندگى كند، و
با خانواده و اقوام و مردم در همهى زمينههاى اخلاقى خوش رفتار باشد در
دنيا كمتر دچار مشكل مىشود و در آخرت مكارم اخلاقش رحمت و فيوضات بىنهايت
حق را جذب مىكند.++++
